کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



ترسیم وقایع شام غریبان سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : سیدهاشم وفایی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن     قالب شعر : غزل    

شرار و زلـزله بر عـرش داور افتاده            به فرش شورش وغوغای محشر افتاده

محـیـط کـربـبـلا پُر شده‌ست از صیاد            ز تـیر حـرمـله هـرسو کـبـوتر افـتاده


به هرطرف که نظر می‌کنی گلی خونین            چو گـوهری‌ست که از دیـدۀ تر افتاده

به یک طرف تن قاسم فتاده بر صحرا            به یک طرف تن صدچاک اکبر افتاده

دودست برسر خود زد چو زینب از غم دید            به روی خاک دو دست بـرادر افـتاده

کـنـار عـلـقـمـه سـقـای کـربلا می‌دیـد            به روی آب روان عکس اصغر افتاده

به موج خیز ستم، کشتی هدایت و عشق            مـیان لُـجـه‌ای از خـون شـناور افـتاده

صفای گلشن سرسبز باغ فردوس است            گـل هـمـیـشه بـهـاری که پـرپر افتاده

سزاست گرکه جهان خاک غم به سرریزد            که سرفـرازتـرین سرو بی‌سر افـتـاده

ز نـاله‌های غـم‌انگـیـز عـترت یاسـین            شـرار غـم بـه وجـود پـیـمـبـر افـتـاده

شـمـیم فاطمه آید مگر ز خاک حسین            کـه بـاز زیـنـب او یـاد مــادر افـتــاده

گه اسـیـری دخـت عـلی وفـائی گـفت            طـنـاب ظلـم به بـازوی حـیـدر افـتاده

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب در شهادت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : وحید قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مثنوی

تقصیر سنگ‌هاست، پَرت گُر گرفته است            از سوزِ تشنگی جگرت گُر گرفته است

یک دشتِ لاله در نظرت گُر گرفته باز            انـگـار خـانـۀ پـدرت گُـر گـرفـتـه بـاز


نـیـزه شکـسـته‌ها به تنت گـیـر داده‌اند!            حـتی به کـهـنه پـیـرهـنت گـیـر داده‌انـد

کـیـسه برای اُجـرت قـتـل تو دوخـتـنـد            باور کنم!؟ تو را به سه مَن جو فروختند

تکیه نـزن به نـیـزۀ غـربت غـریب من            زینب که هست، حضرت شیب الخضیب من

گـفـتم کـفـن کـنم به تـنـم؟ تو نخـواستی            گـفـتم به شـمر رو بـزنم؟ تو نخـواستی

حالا بگو چه کار کنم پشت و رو شدی؟            بـا تــیـغ کُـنـد آخـرِ سـر روبـرو شـدی

ماندم به زیر تیغ چرا مست می‌روی!؟            داری به قتل صبر تو از دست می‌روی

جانـم به یک اشارۀ انگـشت شمر رفت            حیف از محاسن تو که در مُشت شمر رفت

: امتیاز

ترسیم وقایع عصر روز عاشورا و شهادت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : نعیمه امامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

خـزانِ غـم به صفـای بهـارافـتـاده            نهـیب شعـله به آن لاله زار ‌افـتـاده

و در مقابل شهـزاده‌ها و اهل حـرم            گذار نـیـزه به چـشمان یـار ‌افـتـاده


شنیده‌ای که غریبانه با لب عطشان            میان مـقـتـل خـون بی‌قـرارافـتـاده

چقدر چشم حرامی پس از بریدن سر            به قـد و قـامت آن بـا وقـار ‌افـتـاده

تنی به زیر سُم اسب‌ها لگد کوب و            سری به غارت یک نیـزه‌دارافتاده

غریب و بی‌کفن و تشنه و سراسر زخم            به روی خـاک، تن شهـریار ‌افـتاده

خوش آن تنی که شود شرحه شرحه در ره او            خوش آن سری که به پای نگار ‌افتاده

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در غروب روز عاشورا

شاعر : علیرضا خاکساری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است            دل‌های عرشیان همه در تاب و در تب است

اصلا بـیا بـمـان که فـقـط روشـنی دهی            خورشید من بدون تو هرروز من شب است


وقتی ز روی زین به زمین خوردی ای حسین            گـفـتم زمـان خـانه خـرابـی زیـنب است

یـا ایـهـا الـشـهــیـد، ذبــیـح مـن الـقــفــا            رگ‌های گـردنـت چـقـدر نامـرتب است

مانـده‌ست یـادگار، به تـشـیـیع جـنازه‌ات            بر روی پـیـکـرت اثر سُـمّ مرکب است

مـی‌بـیـنمـت دوبـاره و از حـال مـی‌روم            این دل ز درد و غصه و ماتم لبالب است

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب در وداع با سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : علی اصغر یزدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

پَـرپَـر زدی و بـال و پَر تو رهـا نشد            آه…ای غریب، راه گلوی تو وا نشد

در ازدحـامِ زخـمِ تـنت نـیـزه جا نشد            از روی سیـنه تو چرا؟! شمـر پا نشد


با دست و پا زدن نفست تنگ می‌شود

بی‌حالی و نصیب سرت سنگ می‌شود

 دیــدی هِلال آب نـیـاورد و دیـر شد             دیدی که کهنه پیـرُهنت غرق تیرشد

دیدی تمام پوشـش تو یک حصیر شد            زینب کـنار جـسم تو یـکـباره پیر شد

طاقت بیار، لشکرت ای شاه می‌رسد

طاقـت بیـار، مـادرت از راه می‌رسد

ای‌کاش چوب کفر به ایمان نمی‌زدند            با خـیـزران به قاری قـرآن نمی‌زدند

آتش به خـیـمه‌های پـریشان نمی‌زدند            نیزه به پهلوی تو حسین جان، نمی‌زدند

از نـعـل‌ها سـراغ تنت را گـرفـتـه‌ایم

از دست «بـوریا» کـفـنت را گرفته‌ایم

: امتیاز
نقد و بررسی

بند زیر به دلیل تحریفی بودن مطالب کلا حذف شد

یک عده روی غارت سر شرط بسته‌اند            یک عده روی خُود و سپر شرط بسته‌اند

یک عده روی مشک قمر، شرط بسته‌اند            ای وای؛ روی زیور و زر شرط بسته‌اند

من تازیانه می‌خورم و تو نفس بگیر

برخیز و معجری که ربودند پس بگیر

زبانحال حضرت زینب در وداع با سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

لـشـگـری آمده بـودند به یـغـمـا ببَـرند            قـطعه قـطعه بـدنی را به کجاها ببَرند

مـی‌کـشـیـدنـد تـنـی را تـه گـودالِ بـلا            نیّت این بود که تاب از دلِ زهرا ببرند


کـیـنه‌ها در دلشان از عـلی و آلٍ علی            قـصـدشان بود سـرِ زادۀ زهـرا ببَـرند

صف کشیدند اراذل همه با سنگ و کلوخ            با زدن تا که ثواب از حیِ یکـتا ببَرند

این حسین است که افتاده به صورت به زمین            کـوفـیـان آمـدنـد انگـار مـصّـلا ببَـرند

فارغ از غصّه و غم، هلهله وشادی بود            از دلِ خـویش رسیدند که غـم‌ها ببَرند

وقتِ غارت شده حالا نفَـسی تازه کنند            به اسـارت هـمـۀ دخـتـرکان را ببَـرند

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد

پیرمردان به عصا بر بدنش ضربه زدند            تا که اجـری دو بـرابر ز تـقّـلا ببَـرند

ترسیم مصائب غروب عاشورا و شهادت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

ناگهان دشت بلاخـیز پُر از هلهـله شد            کوفه با شام سر غارت ما یک دله شد
تب غارت به همه دشت سرایت می‌کرد            با سرت خولی نامـرد تجارت می‌کرد


از خدا بی خـبران هیچ ندارند احساس            معجرم دل نگران است کجایی عباس؟
آتـش و دود که سـمت حـرمت می‌آمد            نـیـزه‌ای بود که سمت حـرمت می‌آمد
جای یک نیزه به پهلوی سکینه می‌سوخت            خیمه در آتش کـیـنۀ مدیـنه می‌سوخت
دست از جیب خیانت همه بیرون کردند            گوش‌ها را به خشونت پُر از خون کردند
هر که در غائله بی‌بهره ز گودال شده            دسـت او طالـب ارزانی خـلخـال شده
در هـیاهـوی حـرم پیرهـنت را بردند            نیمه شب بود عـقـیق یـمنت را بـردند
قطره‌ای آب حرم را چه مشوش کرده            این رباب است سر قبر علی غش کرده

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن حذف شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح شده است موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اضغر صحت ندارد و تحریفی است این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

گرد خـیـمه خـبـر تـلـخ تری می‌گردد            نـیـزۀ حـرمـلـه دنـبـال سری می‌گردد

زبانحال حضرت زینب در وداع با سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : عماد بهرامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

با پنجه زلف حاجی ما را به هم زدند            اعمال حج و سعی صفا را به هم زدند

بر سجده سر گذاشت که خلوت کند کمی            با ضرب نیزه حال دعا را به هم زدند


رَمْیِ سـتـون کـعـبـه نـمـودنـد در مِـنا            در قـتـلـگـاه رسـم مـنـا را به هم زدند

ذبح عـظـیم تـشـنه به مسلخ روانه شد            از پشتِ سر زدند و بنا را به هم زدند

با ضـربـۀ دوازدهـم در کـمـال صبـر            از زیر و رو گلو و قفا را به هم زدند

جـوشید خـون زمزمِ زهـرا از آن گلو            با خنده حُزن زمزمه‌ها را به هم زدند

در رَحـل قـتـلگاه شـیـاطـین بی‌وضـو‌            تـرتـیـب آیـه‌هـای خـدا را به هم زدند

بعد از صفا و مروه به تقصیر یک لعین            رخـسار دست شـاه ولا را به هم زدند

وقـت وداع پـیـکــر شـاه و مـخـدرات            با هـلهـلـه طـواف نـسا را به هم زدند

در کـوچـه‌های شـام پـیـمـبـر نـدیـده‌ها            طرح و نمای رأس جدا را به هم زدند

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن داستان ساربان تغییر داده شد؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

بعد از صفا و مروه به تقصیر ساربان            رخـسار دست شـاه ولا را به هم زدند

زبانحال حضرت زینب در وداع با سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : وحید محمدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

این تـیـغ ها نـظـام تنت را به هم زدند            تـرکـیب صـورت و بـدنت به هم زدند

تـیـزی نـیـزه‌های پُـر از خـشم شامیان            تصویر کـهـنه پیـرهنت را به هم زدند


تنها هجـوم نـیـزه و شمـشـیر بس نبـود            با سـنگ شـیـوۀ زدنـت را به هم زدنـد

باران سنگ‌های پُر از بغض مرتضی            دنـدان و دنـده و دهـنت را به هم زدند

وقت هجوم و غارت جسمت حسین من            آری حـرامـیان کـفـنت را به هم زدنـد

رحمی نشد به پیکر بی‌جانت ای حسین            با نعل تازه جسم و تنت را به هم زدند

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در غروب روز عاشورا

شاعر : علی بهرامی نیا نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

سر بُـریـدند تو را هـلهـله بر پا کردند            عده‌ای نیز به یک گوشه تماشا کردند

ز بـلـندی تـل از دور خـودم مـی‌دیـدم            نانجـیـبان به سر رأس تو دعوا کردند


به تلاطم شدم آن لحظه که دیدم اعداء            گـرۀ پـیـرهـنـت را ز جـفـا وا کـردنـد

گاه نیزه به تنت سخت فرو رفت ولی            عاقبت با کمک از هم به تنت جا کردند

دائماً ورد لب دخـتـرکت این شده بـود            من بمـیـرم چـقـدر ظلـم به بابا کـردند

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن حذف شد ضمناً دغدغه اهل بیت غارت زیور آلات نبوده است که آن را پنهان کنند و ... بلکه حفظ حرمت اهل بیت بوده است

زیـور آلات ز انظـار نـهـان کردم من            خولی و زجر و سنان؛ آه که پیدا کردند

ترسیم مصائب غروب عاشورا و شهادت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : میلاد حسنی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

مقـتل به فصل ذبح عـظیم خـدا رسید            راوی داسـتـان به غـروب مـنا رسید

پیچید بانگ هَل مِن مردی میان دشت            او یار خواست لشگر تیـر از هوا رسید


افـتـاد بر زمـین تن مـجـروح آفـتـاب            بـاد مـخـالـف آمـد و ابــر بـلا رسـیـد

بازی تـیر و نیـزه و خـنجـر تمام شد            وقت هـنرنمایی سنگ و عـصا رسید

از تـل زیـنـبـیـه ســرازیـر شـد زنـی            آری رسید خـواهـرش اما کجا رسـید

جایی‌که حنجری شده درگیر خنجری            جایی‌که جـان او به لب تـیغ ها رسید

جشن است! دور هلهله‌ها هم گذشت و حال            هـنگـام پـایکـوبی اسـبـان فـرا رسـید

برگـشت اسب شاه ولی شاه برنگشت            ساحل گریست، کشتی بی ناخدا رسید

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد! لازم به ذکر است همانگونه که در کتب نفس المهموم ص ۳۳۱، وقایع الایام ص ۴۵۹، ناسخ التواریخ ص ۵۰۷، پژوهشی نو در بازشناسی مقل سیدالشهدا ص ۲۷۰ و ... آمده است تا قرن دهم هیچ نامی از ذوالجناح نیست و این نام برای اولین بار در کتاب روضة الشهدا آمده است، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین‌جا کلیک کنید.

برگشت ذوالجناح ولی شاه برنگشت            ساحل گریست، کشتی بی ناخدا رسید

زبانحال سیدالشهدا علیه‌السلام در قتلگاه

شاعر : محسن صرامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

نشـنید کسی سوز صدای سخـنم را            دیـدنـد ولی لحـظـۀ پـرپـر شـدنم را

مشغول دعا بودم و مشغول مناجات            بستـند به سرنیـزه سنان‌ها دهـنم را


با ضربۀ شمـشیر جـدا کرد حرامی            بر سـیـنۀ من دست عزیز حسنم را

در پیش دوتا چـشم تر مـادرم آن‌ها            بردند به غـارت ز تـنم پـیـرهنم را

پس حمزه کجائی که بیائی و ببـینی            مثله شدن تک تک اعضای تـنم را

در قتلگه آمد پس از این واقعه زینب            حق داشت که زینب نشناسد بدنم را

با دست خودم هدیه به او دادم و رد کرد            آنکس که چنین برد عـقـیق یمنم را

پُـر بود شکم‌ها همه از نان حرام و            نـشنـید کسی سوز صدای سخـنم را

: امتیاز

مصائب گودال قتلگاه سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : مجید قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

دست بر قبضۀ خنجر زد وآمد سویش            بین گودال دو زانو شده رودر رویش

دست را بر بدنش می‌زد و با خیره سری            امتحان کرد به رگهای گـلـو چاقـویش


سـایـۀ پنـجـه دسـتـی طـرف سـر آمـد            تا که بر هم بزند حالـت در گـیسویش

سنگ را مثل سر نیـزه تراشـش دادند            تا که جـاگـیـر شود بـر لـبـۀ ابـرویش

آن قدر خون ز هر روزنه‌ای جاری بود            که نـشد تـکـیه نـمـاید به سر زانـویش

لشکـر او وسـط عـلـقـمه از هم پاشـید            آنکه بر خاک شده هم عـلم و بازویش

رمقی نیست دگر؛ نیزه و سنگش نزنید            این روا نیست کسی پا بنهد بر رویش

خنجر آماده شد و فاطمه از راه رسید            و فضا پر شده از رایحۀ خوش بویش

رفت تا نیـزه ز پهلوی حسیـنش بکشد            تازه شد در نظـرش درد سر پهلـویش

: امتیاز

ترسیم وقایع عصر روز عاشورا و شهادت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : محمدجواد شیرازی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

خـاک زمـانـه بر سر سـیـنـه‌زن حـسین            خون مثل چشمه بود روان از تن حسین

لب تشنه ماند و آه که سیراب گشته بود            حتی در آن زمان فـرس دشـمن حـسین


نفرین به پست بـودن دنیا و قـصرهاش            چون غیر ریگ داغ نشد مسکن حسین

از بس که نیزه‌ها به تنـش گیر داده بود            چون گل ورق ورق شده پیراهن حسین

تا که سرش نشست نوک نی، همان زمان            افـتاد خـواهـرش به روی دامن حـسـین

خورشید رنگ خون شد و دنیا به خود دگر            یک روز خوش ندید پس از کشتن حسین

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب در وداع با سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : احمد شاکری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

خدا کـنـد به دلت آب هم تکـان نـخورد            نـشسته‌ام که غـباری به پلکـتان نخورد

تو خوب باش فـدای سـرت، سر زینب            تو باش باغ دلم سیـلی از خزان نخورد


امـیـر امـر نـمــوده به بـادهــا امــروز            که روسری ز سر دختران تکان نخورد

دلـت نـیـامـد و مـن هــم دلـم نــمـی‌آیـد            مسیر روضه به شیرخواره ناگهان نخورد

خدا کـند که بـگـیرد دعـای من امـروز            خدا کـند که مسیرت به ساربان نخورد

اگر چه مادرمان روضه خوانده از گودال            سرت به نیزه و شمشیر توأمان نخورد

و کـاش عـصر دهـم پـای ناقـۀ عـریان            دوباره چشم من آنجا به این سنان نخورد

بـمان کنار عـزیزم که دخـترت روزی            هزار ضربۀ سیلی از این و آن نخورد

کـنـار چـشم ربـاب و میان بـزم شراب            خدا کند که لبت چوب خـیزران نخورد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

خدا کـنـد به دلت آب هم تکـان نـخورد            نـشـسـته‌ام غـبـاری به پـلکـتان نـخورد

با توجه به اینکه تصریح بر شش ماهه بودن در کتب تاریخی متقدم و معتبر نیامده است و این موضوع برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ذخیرة الدارین آمده است لذا بیت زیر تغییر داده شد،جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

دلـت نـیـامـد و مـن هــم دلـم نــمـی‌آیـد            مسیر روضه به شش ماهه ناگهان نخورد

زبانحال حضرت زینب در وداع با سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : محمد رضا سروری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : چهارپاره

حرف رفتن مزن ای یار دلم می‌شکنـد            در عـزای دو عـلمـدار علـم می‌شکـنـد

شـانه‌هـای به عـزا مـتـصلـم می‌شکـنـد            پـایـه‌های بـدنـم آب و گِـلـم مـی‌شـکـنـد


حرف رفتن مزن ای یار مرا می‌سوزی            شیـون و ناله فقـط بر دو لـبم می‌دوزی

فـکـر تـنهـایـی بعـد از تـو مــرا آزارد            شعـلـه‌ها در دل آتـش زده می‌افـروزی

من که غربت زده‌ای بی‌کس و دور از وطنم            از جـدایی تو مگـو تاب نمـانـده به تـنم

با وداع گفتن خود قلب مرا خون کردی            خیره در چشم تو از عمق درون ناله زنم

من که از کودکی‌ام همدم و یارت بودم            هرکجـا رفتی و بودی به کنـارت بودم

جان من بستـه به جـان تو چنـان آئـینـه            کـن تــرحّـم بـه دلــم آیــنـه‌دارت بـودم

مگـو با زینب دلخـون ز جدایی سخنی            که برادر به کـلامت دل من می‌شکـنی

نه توانی که ببـینـم سـرِ تو بـر سـرِ نی            نه قـراری که ببـینم به زمیـن پاره تنی

از نگاهـم به نگاهت، نگهـم می‌خـوانی            راز دلبستـگی‌ام را به خـودت می‌دانی

مادرم کرده وصیّت به من هنگام وداع            زیـنبـم بر سر پـیـمـان حسیـن می‌مـانی

چشم پُر اشک من از خون دلم لبریزست            آسـمـان نـگـهـم اَبـر غــم پـائــیــزسـت

با خداحافظـی‌ات خیمه سراسر غـم شد            در مقابل سپـه دشمن ما خـون ریزست

می‌روی جانب میدان و نگاهت با ماست            دانم حتی به صف حادثه آهت با ماست

با رقیـه به سکـیـنـه چه بگـویـم بی‌تـو؟            بر سر نیزه دو چشمان به راهت با ماست

گرچه در وقت وداع گریه سبب‌ساز نشد            مانـع رفـتـن فـرمـانـده ز پــرواز نـشـد

سروری شرح غم حضرت زینب برگو            بی‌غمـش هیـچ دلی مرثـیـه پرداز نـشد

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : حسین بادروج نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : مثنوی

گـسـسـتم از هـمه دلـبـسـتـگی‌هـا            به سـر آمد غـم و دلخـستـگـی‌ها
بـه سـر آمـد غـم دیـریـن دیــدار            رسـیـده لـحـظـۀ شـیـریـن دیـدار


زنـان و کــودکـان را وا نـهــادم            مـیـان دشــمـنـان تــنـهـا نـهــادم
به سـویت آمـدم تـنهـاتر از پیش            رهاتر، تشـنه‌تر، شیداتر از پیش
قــبـولـم کـن بـه قـربـانـی خـدایـا            خـلـیل‌ات را به مـهـمـانی خـدایا
عجب قـرب و بهـایی دارد اینجا            عجب سعی و صفایی دارد اینجا
گلوی تشنه‌ام را اشک ساقی‌است            مرا تا دوست یک شمشیر باقی‌است
به صحـرای دلـم پـیچـیـده بویت            الـهی تـشـنـه در راهـم به سویت
گشودم سوی تو بال و پر ای دوست            تنـم بیزار از بار سر ای دوست
نـدارم شکـوه از زخـم سر و تن            و از تـنـهـایـی و انـبــوه دشـمـن
نه غـربت می‌کـنـد انـدوهگـیـنـم            نـه داغـی می‌نـشـانـد بر زمـیـنـم
تکـاپـو کـرد خـصـم تـیـره دل تا            بـجـنـبـانـد دل نـسـتــوهـم از جـا
ولی هـر بار پـا بـرجـا تـرم دیـد            صبور و سخت و بی‌پروا ترم دید
بسی کـوشـید از شـورم بـکـاهـد            نمی از عـشق منـصـورم بکـاهد
نمی‌فـهـمـیـد مـا شـور آفـریـنـیـم            امــــام اولــیــن و آخـــریــنــیــم
نمی‌فـهـمـید مـعـصوم از گـنـاهم            نـگـردد هـیـچ خـاری سـد راهـم
گـمـان مـی‌کـرد مـن بی‌تـاب آبـم            نـمـی‌دانـسـت بـاران و سـحــابـم
نمی‌فـهـمید روح آب، زهـراست            چراغ زندگانی روشن از ماست
نـدارد عـزم من آهـنـگ سـسـتی            نمی‌گـیـرد شـتـابم رنگ سـسـتی
دمـی آسـوده و آسـودن هـیـهـات            حسین و یک قدم برگشتن هیهات
به اشک زینب نـسـتـوه سـوگـنـد            به عزم و طاقت چون کوه سوگند
به گـلـبـرگ گـلـوی اصـغـر مـن            بـه عــبـاس دلـیــر و اکـبــر مـن
قـسـم بـر اشـک زین الـعـابـدیـنم            بـه مــردان حـمــاســه آفــریــنـم
که من از یک دم بی‌دوست سیرم            اگـر سـر مـی‌دهـم مـنـت پـذیـرم
مرا عزمی به پهنای غدیر است            مرا در پیش حجّی بی‌نظیر است
سراپا غرق نور و عشق و شورم            محمد در حـرا، موسی به طورم
من از زنـدان تن خوشـنام رستم            من از میـقـات خون احرام بستم
حرامم باد ماندن دیگر ای دوست            بجز در خون شکفتن دیگر ای دوست
حـرامـم بـاد پـیــونـد ســر و تـن            حـرامـم بـاد بـر پــای ایـسـتـادن
مـقـدر شـد مـرا احــرام ایـنـجــا            یکی از خون یکی از خاک صحرا
به باغ مـقـتـلم بوی بهـشت است            محقق شد هر آنچه سرنوشت است

: امتیاز

ترسیم مصائب غروب عاشورا و شهادت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : نعیمه امامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

روی نیزه چه پریشان شده خورشید خدا رحم کند            دختری حنجر خونین تو را دید خدا رحم کند

روی دستان پدر رفت که سیـراب شود            ناگهان مادری از واقعه پرسید خدا رحم کند


صورت مـاه به پیـشـانی خـاک افـتاد و            عطر یاس آن طرف علقمه پیچید خدا رحم کند

مـادری گـوشۀ گـودال صدا زد پـسـرم!            شمر بر سینۀ تو حرمله خندید خدا رحم کند

کاش از خیمه نبیند که ز هر سوی سپاه            تیر بر پیکر بی‌جان تو بارید خدا رحم کند

اسب تو آمد و با خـود خـبرت را آورد            خیمه‌ها سوخت دل فاطمه لرزید خدا رحم کند

عـرش خم شد نفـس اهـل حـرم بـند آمد            خواهر از چشمۀ رگ‌های تو بوسید خدا رحم کند

خیمه‌آتش زدن و خار مغـیـلان به کنار            به خدا دخترک از حرمله ترسید خدا رحم کند

آن قـدر کـنج خـرابه دل ما را سـوزانـد            روی نیزه پدرش آمد و فهمید خدا رحم کند

مـجـلـس بـزم یـزیـد و لـب قــرآنـی تـو            خیزران بر لب و دندان تو کوبید خدا رحم کند

حضرت ساقی عطشان! به وفایت سوگند            نشود کودکی از مشک تو نومید خدا رحم کند

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد! لازم به ذکر است همانگونه که در کتب نفس المهموم ص ۳۳۱، وقایع الایام ص ۴۵۹، ناسخ التواریخ ص ۵۰۷، پژوهشی نو در بازشناسی مقل سیدالشهدا ص ۲۷۰ و ... آمده است تا قرن دهم هیچ نامی از ذوالجناح نیست و این نام برای اولین بار در کتاب روضة الشهدا آمده است، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین‌جا کلیک کنید.

ذوالجناح آمد و با خود خـبرت را آورد            خیمه‌ها سوخت دل فاطمه لرزید خدا رحم کند

مصائب شب عاشورای سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : سعید تاج محمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : مسمط

یک‌لحظه خلوت کرده‌ای مشغول قرآنی            یک‌لحظه مشغول سخن در جمع یارانی

گـاهـی بـه فـکـر کـنـدن خـار بـیـابـانـی            گـاهی هـم از دلـشـورۀ زینب پـریشانی


امشب شب سختی است امشب در دلت غوغاست

گـاهـی مـی‌آیـد نـغـمـۀ لـبـیـک یـارانـت            گـاهی می‌آیـد گـریـۀ زن‌ها و طـفـلانت

گاهی صدای اصغـرت کرده پـریـشانت            امشب غـم عالم نشـسته در دل و جانت

امشب شب سختی است آری امشب عاشوراست

بـر شـانـۀ بـابـا؛ رقــیـه مـی‌گـذارد ســر            خوابد علی اصغر در آغوش علی اکبر

خـوابـیـده‌انـد آرام اهـل بـیـت پـیـغـمـبـر            زیرا که بیـدارست چـشم سـاقی لشـگـر

تا کی چنین آرامشی در کربلا برپاست؟

فردا به پا خواهد شد اینجا محـشر کبرا            فردا شود صحـرا ز خون عاشقان دریا

فردا حسین است و خودش، تنهاترین تنها            بی‌لشگـر و بی‌اکـبر و بی‌یـار و بی‌سـقا

فـردا صـدای العـطش تا عـالـم بـالاست

یک دم به روی خاک افتد دست سقایش            یک دم حسین است و جوان ارباً اربایش

فکر حرم لـرزه می‌انـدازد به اعضایش            ای‌کاش برخـیزد فـقـط عـباس از جایش

آری حسین است این عزیز حضرت زهراست

نـازل شـده گـویا دوبـاره سـورۀ زلـزال            برگشته دیگر اسب او از دشت خونین یال

افتاده جـسم چـاک چاکی در دل گـودال            سر می‌بُرند و یک زن اینجا می‌رود از حال

از سینه‌اش برخیز ملعون! مادرش اینجاست

بالای تل از هوش رفـته، خواهـر افتاده            آتـش به مو و معـجـر یک دخـتـر افتاده

دیـدنـد یک انـگـشت بی‌انگـشـتر افـتاده            زیـر سُـم اسـبـان دشـمن پـیـکـر افـتـاده

یک پیرزن می‌گفت سر هم زیر تشت ماست

پایان نـیابد ظهـر فـردا ماجـرا باقی‌ست            آتـش به جـان خـیـمۀ آل عـبـا بـاقی‌ست

هم رفتن سرها به روی نیزه‌ها باقی‌ست            هم کوچه و بازار؛ هم شام بلا باقی‌ست

زین پس شروع کربلای زینب کبری‌ست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد! لازم به ذکر است همانگونه که در کتب نفس المهموم ص ۳۳۱، وقایع الایام ص ۴۵۹، ناسخ التواریخ ص ۵۰۷، پژوهشی نو در بازشناسی مقل سیدالشهدا ص ۲۷۰ و ... آمده است تا قرن دهم هیچ نامی از ذوالجناح نیست و این نام برای اولین بار در کتاب روضة الشهدا آمده است، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین‌جا کلیک کنید.

نـازل شـده گـویا دوبـاره سـورۀ زلـزال            برگشته دیگر ذوالجناح از دشت خونین یال

بیت زیر به دلیل مستند نبودن داستان تنور خولی و مغایرت با روایت‌های معتبر تغییر داده شد؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین‌جا کلیک کنید

زیـر سُـم اسـبـان دشـمن پـیـکـر افـتـاده            یک پیرزن می‌گفت سر هم در تنور ماست

مصائب شب عاشورای سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن مفاعلن مفاعلن مفاعلن قالب شعر : غزل

دلـم بـرای داغِ تو مـذاب شد حسین‌جان            که خانۀ دو چشم من خراب شد حسین‌جان

به گریه‌های خواهرت به صبح گو طلوع مکن            که قلبِ زینب از غمِ تو آب شد حسین‌جان


صدای پای پاسبان خیمه‌ها هنوز هست            هزار شکر کودک تو خواب شد حسین‌جان

کنارِ اصغرت ببـین سکـینه زار می‌زند            که روضه‌خوانِ خیمه‌اش رُباب شد حسین‌جان

خدا کند که هیچ وقت نگویدت میانِ شام            لبت زِ خیزران چرا کباب شد حسین‌جان

کـنارِ رأس تو چـرا قـمار می‌کـنند وای            نصیبِ طشتِ تو چرا شراب شد حسین‌جان

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید. زیرا طلب برگ برای اهل بیت زیبا نیست.

خـدا کـند نـمـاند و نـگـویدت میانِ شـام          لبت زِ خیزران چرا کباب شد حسین‌جان

مصائب شب عاشورای سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : مجتبی صمدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

دل که عاشق بشود واله و سر گردان است            چشم هم در پِیِ این عشق فقط گریان است

راه تسکین فراق و غم و محنت اشک است            دل که خشکید فقط چارۀ آن باران است


حـلـقـۀ روضـۀ اربـاب بُـوَد عـرش خـدا            هر چه فیض است در این دایرۀ امکان است

شاه و رعیت درِ این خانه همه مُحترمند            نوکر این حرم عشق خودش سلطان است

کـربلا یک کـلـمه هـست ولی در مـعـنا            شـرح آن بـاطن آیـات هـمـه قـرآن است

شرح بی‌تابی زینب شب عاشورا چیست            که از این مصرعِ غم بر لب عالم جان است

باید امشب به سر و سینه زنان دَم بدهیم            امشبی را شه دین در حرمش مهمان است

ولی افـسـوس قـرار است بـبـیـنـد زینب            صبح فـردا بـدنش زیر سُـمِ اسـبان است

بدنش هیچ، چه سازد که ببیند به درخت            سـر بُبـریـدۀ یـار است که آویـزان است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل نامستند بودن و همچنین عدم توصیه مراجع و علما حذف شد

لطمه اینجاست روا، هر که غروب فردا            موی زینب بِکِشد پست تر از حیوان است